مباني نظري و پيشينه پژوهش سلامت روان ( فصل دوم پايان نامه )
برچسب ها : مباني نظري و پيشينه پژوهش سلامت روان ( فصل دوم پايان نامه ) , مباني نظري و پيشينه پژوهش سلامت روان ( فصل دوم پايان نامه ) , مباني نظري پژوهش سلامت روان , پيشينه پژوهش سلامت روان , فصل دوم پايان نامه پژوهش سلامت روان
فرمت فايل: doc
حجم فايل: 30 كيلوبايت
تعداد صفحات فايل: 29
مباني نظري و پيشينه پژوهش سلامت روان ( فصل دوم پايان نامه )
مباني نظري و پيشينه پژوهش سلامت روان ( فصل دوم پايان نامه )
در 29 صفحه ورد قابل ويرايش با فرمت doc
توضيحات: فصل دوم پايان نامه كارشناسي ارشد (پيشينه و مباني نظري پژوهش)
همراه با منبع نويسي درون متني به شيوه APA جهت استفاده فصل دو پايان نامه
توضيحات نظري كامل در مورد متغير
پيشينه داخلي و خارجي در مورد متغير مربوطه و متغيرهاي مشابه
رفرنس نويسي و پاورقي دقيق و مناسب
منبع : انگليسي وفارسي دارد (به شيوه APA)
نوع فايل: WORD و قابل ويرايش با فرمت doc
قسمتي از متن مباني نظري و پيشينه
چارچوب نظري پايان نامه روانشناسي با موضوع سلامت روان:
2-1. سلامت روان
2-2-1. مفهوم سلامت روان
ريشهي لغوي واژه انگليسي «health»، در واژههاي، «haelp»، haelth»» (به معناي كـل) و «haelen» و(heal) انـگليسي قديم، و كلمهي آلماني قديم «heilida» و«heilen» (به معناي كل) است. گراهام (1992) اين ريشههاي لغوي را با كلمات انگليسي «halig» و آلماني قديم«heilig»، به معناي مقدس، ارتباط داده است؛ بنابراين، از نظر ريشهي لغوي، سالم بودن به معناي «كليت داشتن يا مقدس بودن» است و بدينترتيب، ويژگيهاي معنوي و فـيزيكي (و نـه فقط فيزيكي) را شامل ميشود (لطافتي بريس، 1389).
مفهوم سـلامت روانـى، در واقع جنبهاى از مفهوم كلى سلامت است. سازمان بهداشت جهانى سلامت را چنين تعريف مىكند: حالت سلامتى كامل جسمى، روانى، اجتماعى، معنوى و نه فقط فقدان بيمارى يا ناتوانى، كه در آن فرد به توانايىهاى خودش پى مـىبرد، مـىتواند بـا استرسهاى معمول زندگى كنار آيد، بـه صـورت ثـمربخش و مولد كار كند و قادر به كمك به جامعه باشد (برى و جنكينس ،2007).
كارشناسان سازمان بهداشت جهاي سلامت فكر و وران را اين طور تعريف مي كنند: «سلامت فكر عبارت است از قابليت ارتباط موزون و هماهنگ با ديگران، تغيير و اصلاح محيط فردي و اجتماعي و حل تضادها و تمايلات شخصي به طور منطقي، عادلانه و مناسب» (ميلاني فر، 1389).
مفهوم سلامت همچنين دربر گيرنده مفاهيمي همچون احساس خوب بودن و اطمينان از خودكارآمدي، اتكا به خود، ظرفيت رقابت، تعلق بين نسلي و خودشكوفايي تواناييهاي بالقوه فكري، هيجاني و غيره است و فـقدان بـيماري و عـلايم را نيز شامل ميشود. سلامت رواني به عنوان يكي از اركان سـلامتي، لازمه يـك زندگي مفيد، موثر و رضايتبخش فردي است و مسئوليت سنجش، ارزيابي، كنترل، درمان و بهبود بخشيدن آن قبل از هركس بر عهده متخصصان علوم رفتاري و اجتماعي ميباشد (پاكيزه، 1387).
لوينسون و همكارانش در سال 1962 سلامتي روان را اين طور تعريف كرده اند: «سلامتي روان عبارت است از اين كه فرد چه احساسي نسبت به خود، دنياي اطراف، محل زندگي و اطرافيان دارد و مخصوصا با توجه به مسئوليتي كه در مقابل ديگران دارد، چگونگي سازش وي با درآمد خود و شناخت موقعيت مكاني و زماني خويش حائز اهميت است» (ميلاني فر، 1389).
تودور (1996؛ ترجمه خواجوي، 1382)، سلامت روان را به شرح زير تعريف مي كند:
1. سلامت روان شامل توانايي زندگي كردن همراه با شادي، بهره وري و بدون وجود دردسر است.
2. سلامت روان مفهوم انتزاعي وارزيابي نسبي گراست از روابط انسان با خود، جامعه و ارزش هايش. و نمي توان آن را جداي از ساير پديدهاي چند عاملي فهميد كه فرد را به موازاتي كه در جامعه به عمل مي پردازد، مي سازد.
3. سلامت روان، شيوه سازگاري آدمي با دنيا است، انسان هايي كه موثر، شاد و راضي هستند و حالت يكنواختي خلقي، رفتار ملاحظه گرانه و گرايش شاد را حفظ مي كنند.
4. سلامت روان عنوان و برچسبي است كه ديدگاه ها و موضوعات مختلف مانند: عدم وجود علايم ناتوان كننده، يكپارچگي كاركرد روان شناختي، سلوكي موثر در زندگي شخصي و اجتماعي، احساسات مرتبط با بهزيستي اخلاقي و معنوي و مانند آنرا در بر مي گيرد.
5. براي ارائه يك تئوري در مورد سلامت روان، موفقيت برون رواني كافي نيست، بايد سلامت درون رواني را به حساب بياوريم.
6. سلامت روان، ظرفيت رشد و نمو شخصي است.
7. سلامت روان، يك موضوع مربوط به پختگي است.
8. سلامت روان، يعني هماهنگي بين ارزشها، علاقه ها، و نگرش ها در حوزه عمل افراد و در نتيجه، برنامه ريزي واقع بينانعه براي زندگي، و تحقق هدفمند مفاهيم زندگي است.
9. سلامت روان، در قياس با سلامت جسم نيست، بلكه به ديدگاه و سطح روان شناختي ارتباطات فرد-محيط اشاره دارد. بخش مركزي سلامت، سلامت روان است، زيرا تمامي تعاملات مربوط به سلامتي، به وسيله روان انجام مي شود.
10. سلامت روان ظرفيت كامل زندگي كردن به شيوه اي است كه ما را قادر مي سازد، نوعي وحدت بين ما و ديگران بوجود آورد.
11. سلامت روان، توانايي عشق ورزيدن و خلق كردن است، نوعي حس هويت بر تجربه خود به عنوان موضوع و عامل قدرت فرد، كه همراه است با درك واقعيت درون و بيرون از خود و رشد واقع بيني و استدلال.
پس از روش شدن مفهوم سلامت روان اين ضرورت ديده مي شود تا به اختصار مروري به نظريات گوناگون با گرايش ها و زمينه هاي متفاوت در مورد طبيعت انسان داشته باشيم و با تصورات گوناگون نظريه پردازان از مفهوم سلامت روان و ماهيت انسان بيشتر آشنا شويم.
در تعريف سلامت روان چهار ديدگاه از يكديگر تفكيك مي شوند(پشتكار، 1388):
الف) سلامت رواني به معناي رفتار بهنجار: در اين ديدگاه گفته مي شود رفتارهايي كه اكثريت مردم از خود نشان مي دهند، رفتار هاي سالم به شمار مي آيند و رفتار كساني كه از رفتارهاي عمومي جامعه فاصله زيادي مي گيرند، به عنوان رفتارهاي مرضي به شمار آمده و صاحبان آنها بيمار رواني جامعه ناميده مي شوند.
ب) سلامت رواني به معناي الگوي ايدال: در اين ديدگاه سالم كسي است كه از يك سلسله معيارهاي مشخصي براي سلامت رواني تبعيت كند اين معيارها غالبا به وسيله روان شناسان و رواپزشكان مشخص مي شود.
ج) سلامت رواني به معناي يك فرآيند: در اين ديدگاه، سلامت رواني يك پديده واحد نيست كه بتوانيم از آن در تمام مراحل زندگي استفاده كنيم. به عبارت ديگر در هر مرحله از زندگي انسان اعم از كودكي، نوجواني، جواني، ميانسالي سلامت رواني معنايي متفاوت پيدا مي كند. به اين ترتيب بيماري رواني يك معناي تحولي خواهد داشت، يعني آنچه را در يك بزرگسال بيماري به شمار مي آوريم ممكن است در يك نوجوان سلامتي كامل بدانيم يا بر عكس(پشتكار، 1388).
د) سلامت رواني به معناي فقدان بيماري: در اين ديدگاه اين سلامتي رواني نيست كه تعريف و مشخص مي شود. به عبارت ديگر به جاي اين كه بگوئيم سلامت رواني چيست؟ مي گوييم بيماري چيست؟ و وقتي كسي بيمار نباشد يعني سالم است (پشتكار، 1388).
2-2-2. ديدگاههاي سلامت رواني
2-2-2-1. ديدگاه فرويد
از ديدگاه مكتب روان كاوي، سلامت رواني به معناي سازگاري فرد با خود و با خواسته ها و فشارهاي جامعه است (كيميايي، خادميان و فرهادي، 1390). در نظر فرويد، انسان متعارف و سالم كـسي است كـه مراحل رشد رواني-جنسي را با موفقيت گـذرانده بـاشد و در هيچ يـك از ايـن مـراحل، بيش از حد تثبيت نشده باشد. از نظر او، كمتر انـساني مـتعارف به حساب ميآيد و هر فرد به نحوي غير متعارف است. هستهي اصلي حالتهاي رواننژندي يا نـوروتيك، اضطراب اسـت و اضطراب مرحلهي اول نوروز است. هدف از روان درماني در روانكاوي، ايجاد سـلامت رواني است. سلامت رواني داراي دو جنبه اسـت: يكي سـازگاري با محيط بيروني، و ديگري سازش بـا مـحيط دروني. در نظر فرويد، تعامل و تعارض پوياي سه ساخت«نهاد»، «من» و «فرامن» تعيينكنندهي رفتار است و فردي از نظر رواني سالم اسـت كـه بين سه سطح شخصيت وي تعادل برقرار باشد(شفيع آبادي و ناصري، 1389).
يكي از شـاهكارهاي فـرويد، كه مـا را در شناخت رفتار انـسان و در نـتيجه شخصيت او راهنمايي ميكند مكانيسم هاي رواني يا دفاعي است. اين مكانيسم ها كه مكانيسم هاي سازشي نيز گفته مي شوند؛ باعث سازگاري و تطبيق شخص در رويارويي با مشكلات محيطي و اجتماعي مي شوند. هميشه براي ارضاي تمايلات، اميال و غرايز جنسي بين «نهاد »، «من » و «ابرمن » درگيري و كشمكش وجود دارد و براي اينكه تعادل رواني و شخصيتي در اثر اين درگيري محفوظ بماند «من» نقش ميانجي داشته و از وسايلي استفاده مي كند كه از اضطراب كه كيفيت نامطلوبي است و تقريبا سرمنشا تمام بيماري هاي رواني و واكنش هاي عصبي است نجات يابد. اين وسايل عمان مكانيسم هاي دفاعي هستند و روي اين اصل آنها را مكانيسم هاي دفاعي «من» نيز مي گويند (ميلاني فر، 1389).